خدایا من اینجا، دلم سخت معجزه میخواهد و تو انگار، معـجزه‌هایت راگـذاشته ای برای روز مبادا....

خودت رفتی اما یادت نرفت...

خودم را به شادیِ تو فروختم حواسم نبود که حواست به بهایِ من نیست حال خیالت را می فروشم تا خودم را پس بگیرم

چه کلمه ی مظلومی است این "قسمت " تمام تقصیر های ما را به عهده می گیرد

... بادکنک من تاب نفسی را که به آن داده‌ام ندارد ببین چگونه سر به هر کجا می‌زند که تهی شود از اندوه

با من بمان ... آنان که رفتنشان را طاقت آوردم "تو" نبودند

دچار مرگ عاطفي شده ام، متقاضي باشد زندگي ام را اهدا ميكنم
 

کاش باور کنی از دوری تو دلتنگم.

بی حوصلگی هايم را ببخش، بداخلاقی هايم را فراموش كن، بي اعتنايی هايم را جدی نگير، در عوض من هم تورا می بخشم كه مسبب همه ی اينهايی...!

من "تو" را به دست خدا سپردم ... "تو " مرا به دست فراموشی......

از وقتی که نیستی، خدا می داند چقدر آب به صورتم پاشیدم لعنتی! این کابوس این قدر واقعی ست که از خواب بیدار نمی شوم

ما به هر دیواری آینه بخشیدیم که تصور بکنیم یک نفر با ما هست!

حواسم هست
کـــه خیلــــی وقت استنـــگاهت بـــــه تنهاییم نیست !
خـودت را آزار مـی دهی یا مـرا ؟!!
 

نيمـه ي گمشده ام نيستي كه با نيمه ي ِ ديگر به جستجويت برخيزم؛ تـو، تمام ِ گمشده ي ِ مني..... تمام ِ گمشده ي ِ من

امــشب بــه میــهمانی تــو می آیــم
نــه چشــمان فریــبنده ات
و نــه لبــان تبــدارت را میــخــواهــم
مــرا آغــوشــی بــه وســعت دســتانت کافــی ســت ...
دلــم گــرفــته غــم هــایم را بــغل کــن

اونقدر بردمت بالا که دیگه دستم بهت نمیرسه...
 

عشق است یا نفرت نمی دانم؟ هرچه هست,مرا به تو نزدیک کرده و تورا از من دور!!!!!

درد بی صدا شکستن از رنج ایستادن بیشتر است
 

من رفتنم دست تو بود! تو رفتنت دست دلت!

نترس جانم! ظرفیت باور من به اندازه همه دنیاست تو دروغت را بگو!

اسمش "تقصیر" است..! حالا تو هی بگو "تقدیر" و خودت را آرام کن

تنهـــایــی
با همـــه ی درد هــــایش
بهتــــر از با تــــو بودن است
با همــــه ی بی محلـــی هـــایت

این روزها می گذرند اما من از این روزها نمیگذرم
 

محبت زیادی، همیشه آدمها را خراب می کند گاهی آدمها می روند نه برای اینکه دلایل ماندنشان کم شده بلکه به این دلیل که آنقدر کوچکند که تحمل حجم بالای محبت تو را ندارند او که رفتنی است، بگذار برود . . . چه باک؟

لذتی که در یک روح ارضا شده هست در هیچ تن ارضا شده ای یافت نمی شود
 

آخرین خاطره ام از دریا طعم لب تو را میدهد!

اگر "او" براي "تو" ساخته شده! "من" براي "تو" ويران شده‌ام

هر روز نشستن و زخم های دل را به روز کردن کار آسانی نیست عزیز

کابوس وقتی است که جای خالی تو جای همه را گرفته باشد!

همیشه به کسی فکر کن که تو رو دوست دارد، نه کسی که تو دوستش داری

دنیا رو بیشتر از آخرت دوست دارم ! نه به خاطر این که بی دین و ایمانم به خاطر این که تو هنوز تو این دنیایی

دلم می لرزد
هر گاه صدای جدیدی سلام می کند
تپش قلب می گیرم
من دیگر کشش خدا حافظی ندارم
مرا ببخش که جواب سلامت را نمی دهم
 

هرکی عاشق میشه میگه برات میمیرم چرا یکی نمیگه باهات میمونم ؟

گاهی عمر تلف میشود به پای یک احساس گاهی احساس تلف میشود به پای عمرو چه بدبخت است کسی که هم عمرش تلف میشود هم احساسش

شکستن دل، به شکستن استخوان دنده می‌ماند؛ از بیرون همه‌چیز روبه‌راه است، اما هر نفس، درد ا‌ست که می‌کشی

خنده ام میگیرد
وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری میگویی: دلم برایت تنگ است …یا مرا به بازی گرفته ای یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی!!!
دلتنگی ارزانی خودت
 

یه وقت هایی هست تو زندگی که آدم در اوج نیاز به بی نیازی میرسه به اون لحظه ها میگن آخر خط

گاه و بیگاه بوییدنت آرامم میکند؛ حتی بوییدن خاطره ها؛ با اینکه گاهی هم آتش میزند

دزدی بلد نبودم حتی با کلیدی که در دستم بود؛ فقط درهای پشت سرم را قفل کردم... تمام من را تو دزدیدی. گناه من این بود که فقط تو را دوست داشتم

خبری از دلتنگی تو نمیشود! شاید اصلا دل نداری

ما خاطره ساز های بزرگی هستیم آنقدر بزرگ که سرریز میشوند از ظرف تحمل دلمان

با یک بغل خاطره ایستاده ای جلوی در میروم و تو خاطره ها را به جای آب؛ پشت سر مسافرت میریزی

امیدوارم هیچکس تو را به عنوان مُسکنی، برای شکست عشقی اش انتخاب نکند، تو فقط دردی

تا زنده ای دربرابر کسی که به خودت علاقه مندش کردی مسئولی!!!

بیشتر از آنچه سزاوارش باشم بهم صدمه زدی فقط به این خاطر که بیشتر از آنچه سزاوارش باشی عاشقت بودم
 

از من فاصله بگیر!
هر بار که به من نزدیک می شوی،
باور می کنم هنوز می شود زندگی را دوست داشت!
از من فاصله بگیر! من خسته ام از امیدهای کوتاه

چشم هایت را به من ندوز، جای زخم های تازیانه ی جدایی که تماشا ندارد

نیستی .....! و هیچ شعری نیست که حال مرا ترجمه کند